شهردار مشهد مقدس: تفکر بسیجی، پیشرو و گره‌گشای مشکلات است گلوله‌باران ۳۲ دقیقه‌ای مشهد با تگرگ‌های «تخم‌مرغی» در سال ۱۳۳۳ کمبود انبار، از چالش‌های زیرساختی در حوزه اموال تملیکی خراسان رضوی است طلب ۳۰ هزار میلیارد تومانی شهرداری مشهد از دستگاه‌های دولتی در «مهد توس» خبری از فروشگاه‌های شیکان‌پیکان نیست | بازاری که بوی گوسفند می‌دهد پیشرفت فیزیکی ۳۵ درصدی پروژه بازگشایی و احداث بولوار رضویه در مشهد با پیگیری شهرآرا بلیت متروی مشهد در نرم افزار «شهر من» ۲ هزار تومان شد بالاخره هوای کلانشهر مشهد سالم شد (۱۱ خرداد ۱۴۰۴) شهردار مشهد مقدس: اراده مدیریت شهری، بزرگداشت شهدا در هر محفل و محله و معبر است مدیرعامل ایران‌خودرو: قیمت‌ها افزایش پیدا نکند، به سرنوشت شرکت ارج دچار می‌شویم ارتباط وب‌سرویسی بین سازمان ثبت اسناد و شهرداری مشهد مقدس برقرار شد برآورد ۷۰۰ میلیارد تومانی از بودجه مورد نیاز برای تکمیل ایستگاه بسیج خط سه مترو مشهد عضو کمیسیون خدمات شهری و محیط زیست شورای اسلامی شهر مشهد: با فرصت ۱۰ ماهه شورا نتیجه زحمات اعضا را مشاهده می‌کنیم فرماندار مشهد: اقدام فرهنگی شهرداری در افتتاح خانه‌موزه ملک، شایسته تکریم است شهردار مشهد مقدس: خانه‌موزه ملک توجه مدیریت شهری به هویت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شهر را نشان می‌دهد + فیلم معاون خدمات شهری و فضای سبز شهرداری مشهد: در این دوره مدیریت شهری، فضای سبز بالغ بر ۵۵۰ هکتار توسعه پیدا کرده است رئیس سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد: پاسداشت مفاخر مشهد از دغدغه‌های شورا و شهرداری است بهره‌برداری از خانه‌موزه ملک در باغ وکیل‌آباد مشهد (۱۰ خرداد ۱۴۰۴) ساختمان دبیرستان آیت الله کاشانی مشهد در فهرست ملی میراث دفاع مقدس ایران ثبت شد رئیس کمیسیون برنامه و بودجه شورای اسلامی شهر مشهد مقدس: برنامه منظم تزریق مالی به پروژه‌های شهری تنظیم شود رکورد استفاده از دوچرخه‌های اشتراکی بایدو مشهد در چهار سال اخیر شکسته شد
سرخط خبرها

سؤال‌هایی از یک ساختمان ۱۰۰ ساله

  • کد خبر: ۱۴۶۸۷۹
  • ۰۳ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۵
سؤال‌هایی از یک ساختمان ۱۰۰ ساله
چند ماه از سال ۸۵ هر روز از قاسم آباد حدود یک ساعت سوار اتوبوس می‌شدم تا برسم به میدان شهدا و به ساختمانی در خیابان امام خمینی (ره) که آرام و بی آنکه توجهی را جلب کند کنار آموزش و پرورش کُل که آن کلمه کُلش به آنجا ابهتی بی معنی می‌بخشد، قرار داشت.

«کار‌هایی که دوستان با هم می‌کنند چندان مهم نیست، بلکه مهم این است که آن کار‌ها را با هم انجام می‌دهند و وقتی که با هم می‌گذرانند هرگز تلف نشده است.»
فلسفه دوستی / الکساندر نهاماس

چند ماه از سال ۸۵ هر روز از قاسم آباد حدود یک ساعت سوار اتوبوس می‌شدم تا برسم به میدان شهدا و به ساختمانی در خیابان امام خمینی (ره) که آرام و بی آنکه توجهی را جلب کند کنار آموزش و پرورش کُل که آن کلمه کُلش به آنجا ابهتی بی معنی می‌بخشد، قرار داشت. در آهنی زرد یا شیری رنگ را هل می‌دادم و از راهرویی که موزاییک‌هایی قدیمی داشت عبور می‌کردم. یک راست می‌رفتم انتهای راهرو و از دری که سمت راست بود عبور می‌کردم و می‌رسیدم به سالن بزرگی که پانزده تا بیست میز بزرگ چوبی و کهنه را در دلش جا داده بود. انتهای سالن پیشخوانی سرتاسری و بعد از آن قفسه کتاب‌ها قرار گرفته بود و چند کتابدار مواظب سکوت بودند تا کسی آن را نشکند.

سمت چپ سالن مطالعه میزی بود که ما پشتش می‌نشستیم. مصطفی، چون خانه شان به کتابخانه نزدیک بود زودتر از من می‌رسید. کتاب هایش را روی میز ولو می‌کرد و جوری زیر کلمات و نکات مهم خط می‌کشید که انگار دارد برای یک نفر خط چشم می‌کشد. طوری که سکوت نشکند به هم سلام می‌کردیم. ما برای کنکور می‌خواندیم و من داشتم در کنار آن درس خواندن از خودم امتحان رفاقت می‌گرفتم. از میان آن همه سالن و کتابخانه که می‌توانستم بروم، انتخاب کرده بودم بروم کتابخانه شریعتی و روبه روی مصطفی بنشینم و درس بخوانم.
هوای کتابخانه طوری بود که وقتی واردش می‌شدی باور می‌کردی که با کتاب خواندن می‌توانی برای خودت کسی شوی و ما آن قدر ساده بودیم که فکر می‌کردیم با خواندن می‌شود کاری کرد یا حتی سنگی را جابه جا کرد. ما در زمان حال مستحیل شده بودیم و در آینده نیامده برایمان همه چیز در دسترس بود.

عمر کتابخانه شریعتی آن روز‌ها از هشتاد سال عبور کرده بود. با گذر زمان، بنای کتابخانه و تاریخ آن محله حالا که به آن نگاه می‌کنم رنگی از شکوه و حسی وصف ناشدنی داشت. روبه روی کتابخانه پاساژ بزرگی بود که مردم به بازار روس‌ها می‌شناختندش و داشت کم کم از رونق می‌افتاد. صدای مردی چاق که روی صندلی می‌نشست و چند باتری را به قیمت نامعلومی که نمی‌شد دقیق از روی صدایش فهمید، می‌فروخت. ما در ساعت‌هایی که حس و حال خواندن درس نبود، در حوالی کتابخانه قدم می‌زدیم و وقتی گرسنه می‌شدیم پشت دکه نان رضوی جلو آموزش و پرورش می‌نشستیم، ساندویچ‌های خانگی مان را گاز می‌زدیم و رؤیا می‌بافتیم. آن روز‌ها هنوز خبری از تونل زیر میدان شهدا نبود و شلوغی خیابان شتابی نداشت و راحت می‌شد میان آن همه آدم و ماشین خودت را گم کنی.

شهر داشت پوست می‌انداخت و ما داشتیم بزرگ می‌شدیم و انگار قرار نبود که آن تکه از شهر همه چیزش را برایم رو کند. انگار باید سال‌ها می‌گذشت تا بخش‌های دیگر آن خیابان یا حوالی کتابخانه برایم به روزرسانی شود، همین چهار پنج سال پیش وقتی دوباره از آن حوالی گذشتم تازه با کافه فولادی انتهای پاساژ در کوچه روبه روی کتابخانه آشنا شدم که می‌شد آنجا ناهار خورد و از شتاب روز‌های اداری کاست یا برای لحظاتی به نقش‌های زشت و زیبای پاساژ قاب ساز‌ها خیره شد.

انگار یک تکه‌های خیابان امام خمینی (ره) و حوالی کتابخانه را در نوجوانی و دانش آموزی و تکه‌های دیگرش را روز‌های جوانی و کارمندی کشف کردم، شاید نقش و سن آدم‌ها در رابطه‎شان با شهر تأثیر دارد. کتابخانه شریعتی دو سال دیگر صد ساله می‌شود و حتما در تن پیر و ذهن پر از کلمه اش صدای خنده‌های ما را ثبت کرده است، حتی اگر کتابخانه ما را فراموش کرده باشد من هنوز جزئیات بیهوده‌ای را در ذهنم ثبت کرده ام.

مثلا یک روز مصطفی کاغذ کوچکی را روی میز سر داد سمت من که رویش نوشته بود: «خوش به حال تکه سنگ که نداره دل تنگ» و من آن طرفش نوشتم: «دیگه وقتِ رفتن سفر دور و درازه.» من به خاطر دارم که مصطفی یک سال دیگر هم تنهایی آنجا رفت تا در کنکور بعدی به رتبه دلخواهش برسد و بعد بروددانشگاه بابلسر و بعدتر بشود کارمند اداره مالیات تا گاهی بیاید حوالی میدان شهدا و زنگ بزند تا دوستی را که با هم به کتابخانه می‌رفتند از طبقه سوم ساختمان روزنامه پایین بکشد و با هم قدم بزنند و دنبال خودشان بگردند که پانزده سال قبل چه شکلی بودند، که پانزده سال قبل این خیابان‌ها چه شکلی بودند و عابر‌ها چه شکلی بودند؟ بالاخره یک روز که مصطفی آمد راهمان را کج می‌کنیم به سمت کتابخانه پیر و روبه رویش می‌ایستیم و آرام در گوشش‌ می‌پرسیم که آیا ما را در خاطرش دارد؟ آیا از آن مرد چاق خبری دارد؟ آیا در چهره این خبرنگار بی دست و پا و کارمند اداره مالیات چیزی از آن شر و شور نوجوانی باقی مانده است و هزاران سؤال دیگر. از یک ساختمان صدساله می‌شود هزار سؤال پرسید.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->